فرشته زمستونی ما نادیافرشته زمستونی ما نادیا، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 5 روز سن داره

❤نادیا و نلیا تمام هستی ما❤

1 هفته ی خوب...

دوست خوب بابایی (عمو بهرام) و خانومش (بهناز جون) از هندوستان و یکی از دختراشون (بانو) از نیوزلند با پروازی که کلی تاخیر داشت به ایران اومده بودن برای مراسم سالگرد فوت پدر عمو بهرام من و بابایی ساعت ١١ شب فرودگاه بودیم و مازیار (برادر بهرام) هم با ماشین خودش اومده بود اونجا... وقتی رسیدن با هم دیدار کردیم و بردیمشون خونه پدریشون ...گلی خانوم از دیدن نوه ش (بانو) خییییلی خوشحال شد ... از فردای اون روز هر روز بیرون بودیم و به بهونه ی گردوندن اونها خودمونم کلی خوش گذروندیم که البته طبق معمول نلیا رو میزاشتیم خونه...(تقصیر خودشه که کلی وروجکه و یه جا بند نمیشه ه برج میلاد رو هم روز رفتیم و هم شب....فرحزاد.....پارک آب و آتش.....امیر ...
28 مهر 1392

یه شیطنت بد...

قرار بود بیام و از ١ هفته ای که مهمون داشتیم و بیرون میرفتیم بنویسم ولی مگه این بچه ها میزارن شنبه ٢٧ مهر....من و بابابی اومدیم یکم استراحت کنیم ,بچه ها بازی میکردن و ما خواب رفتیم که بعد از مدتیبا صدای مامانم از خواب پریدم...رفتم دیدم یه عالم مو ریخته دم سطل آشغال تو آشپزخونه قیچی هم افتاده رو زمین  مامانم گفت موهای همدیگرو بریدن رفتم تو حیاط مامان اینا دیدم بـــعـــله...نادیا خانوم که چتریهاش از دم ناپدید شده و از وسط سرشم موهای کوتاه زده بیرون و پشتشم که یکی در میون کوتاه بلد شده  نلیا هم جلوی موهاش رفته ... دیگه هیچی کلی ناراحت و عصبانی شدم....بعد دیگه باباشون اومد و با دستگاه موهاشونو مثلا درست کرد...نلیا رو که با ش...
28 مهر 1392

روز جهانی کودک

امروز زور جهانی کودک بود....دخترای عزیزم این روز رو بهتون تبریک میگم و امیدوارم تمام لحظات کودکیتون پر از شادی و نشاط و عشق باشه....     Happy Children’s Day to all the world’s children   امروزه روزه کودک    نادیا و نلیا         روز کودک مبارک دوسستتون دارم عزیزای من... به مناسبت این روز توی مهد نادیا جون نمایشی اجرا شد که عکسهاش رو توی سایت گزاشتن منم از اونجا میزارم اینجا....نادیا جون منو ببینین چقد اشتیاق به خرج داده... عکسها توی ادامه مطلبن... نادیای نازم لباس نارنجی پوشیده و تقریبا وسط جمع نشسته... ...
16 مهر 1392

ورهرام ایزد...

در تقویم زرتشتی روزهای ماه هر کدام نامی دارند....در هر ماه روزی که ورهرام نام داشته باشد همان روزیست که همکیشان برای زیارت و عبادت به محل شاه ورهرام ایزد میروند... اونجا از شب قبل آش میپزند و از صبح شروع به خیرات آش و سیرگ میکنن... هر کس در اون ماه علت شادی داشته (مثل نامزدی .عروسی.به دنیا اومدن بچه ای و...)جعبه شیرینی میبرن... و برای اینکه بچه ها هم از کودکی این زیارت عزیز رو یاد بگیرن , هر ماه از طرف مهد اونها رو به شاه ورهرام ایزد میارن...این ماه ما هم زود رفتیم اونجا تا وقتی نادیا و دوستاش میان ببینیمشون .... بچه ها رسیدن از می نی بوس پیاده شدن و با صف داخل زیارتگاه رفتن و شروع به دعا خوندن با صدای نسبتا بل...
16 مهر 1392

بای بای لینک های خاموش....

سلام دوستای خوبم به خصوص شما عزیزایی که همیشه بهمون سر میزنید و ما رو تنها نمیزارید.. میخواستم بگم که منم مثل چندتا از مامانا ,تصمیم گرفتم کاری که خیلی وقته در نظرم هست رو انجام بدم (تقلب نکردما خودمم میخواستم این کارو بکنم ولی گفتم شاید بد بشه ) و لینکهایی که اصلا پیشمون نمیان (حتی با دعوت )  و یا اینکه خیلی کم اسمشون تو نظرات دیده میشه رو از قسمت پیوندهام حذف کنم... منم مثل همتون دلم میخواد وقتی برای کسی وقت میزارم و میرم بهش سر میزنم , اونم همین کارو انجام بده . مثل خودم که سعی میکنم همیشه بهتون سر بزنم ....اگر چه یه تعدادی از مامانا هم هستن که منتظرن تا اول من برم بعد که پیام منو دیدن تازه میان بهمون یه سری میزنن.... به ...
13 مهر 1392

مسابقات تخته نرد

جمعه ٥ مهر ماه مسابقات تخته نرد همراه با جایزه برای برنده جهت سرگرمی و تفریح در آدریان بزرگ برگزار شد و بازی بین برندگان برای تعیین برنده نهایی جنعه هفته بعدش صورت میگیره... بابای نادیا و نلیا جون هم تو این مسابقات شرکت کرد ...نادیا رو با خودمون بردیم و اونجا کلی کیف کرد... علاوه بر عکسایی که من  اونجا ازش گرفتم آقای همایون مهرزاد عکاس خبری زرتشتیان ,از روزنامه و سایت امرداد هم از نادیا جونم گرفت و توی سایت قرار داد ... خیلی خوش گذشت محیط خیلی صمیمی و خوبی بود ...و اواخر شب هم آقای دکتر اسفندیار اختیاری نماینده زرتشتیان در مجلس شورای اسلامی هم تشریف آوردن و بازدید کردن... اگه دوست داشتین عکسهاشو تو ادامه مطلب ببین...
8 مهر 1392

نقاش کوچولوی من

نادیا جون من توی تابستون علاوه بر کلاس شنا ,کلاس نقاشی هم رفت که توی خانه فرهنگ و هنر زرتشتیان تشکیل میشد و از اونجا که مثل خودم نقاشی رو دوست داره کاملا با علاقه انجامش میداد... جلسه آخر هم بچه ها با کمک خاله وِستا , نقاشیاشون و عکسایی که تو کلاس از بچه ها گرفته شده بود رو روی مقوا چسبونده بودن و با خودشون آوردن خونه... اول مهر هم که نادیا جون با شور و شوق زیاااااد , از ساعت 6 صبح بیدار شد و منتظر مهد رفتنش بود...امسال نادیا جون توی گروه (هوخت) 5ساله هاست. عکس ها رو تو ادامه مطلب قرار میدم دوستای گلم... نادیا جون و نقاشی قشنگش در خانه فرهنگ و هنر زرتشتیان...         &nb...
8 مهر 1392
1